شیمیایی شدن مرحوم یحیی زاده به روایت آن فقید سعید

یادداشت های دوران دفاع مقدس - مرحوم حاج آقای یحیی زاده 8 / 1 / 1367 - 9 شعبان المعظم

باسمه تعالی

امروز چند دقیقه به ساعت یک بعدازظهر هواپیماهای عراقی چند متری سنگر ما را بمباران کردند.

وقتی به جاهای بمباران شده نگاه کردم نه دودی دیدم نه تخریب. و نه بوی گازی به مشامم رسید.
ولی اظمینان پیدا کردم یا بمب عمل نکرده یا شیمیائی بود.

بهرحال چون طبق افق اینجا اول وقت نماز ظهر بود نماز ظهر را خواندیم.

پس از نماز وقتی خواستم شروع به صحبت کنم اورژانس شیمیائی اعلام کرد بمباران شیمیائی بوده, ولی ما چیزی نفهمیدیم و تنها تاثیر آن برما سرگیجه و سردرد شدیدی بود که عارض ما شد.

از نکات بسیار در خور توجه این که وقتی بمباران شده بود, تقریبا آفتاب بود و بعد از چند دقیقه ( تقریبا 5 دقیقه) حدود 5 دقیقه باران بسیار شدیدی بارید و دوباره پس از 5 دقیقه آفتاب شد و این باران آثار بمب ها را کاملا خنثی کرد.

و قابل ذکر است غیر از دیروز که هوا کاملا ابری بود و ظاهرا از صبح تا شب هیچ بار هواپیما نبود، در این چند روز و امروزدر بیشتر اوقات هواپیما بالای آسمان اینجا بود.

۶۷/۱/۹

از ساعت 3 بعد از نیمه شب دیشب تا الان که 9 شب است بر اثر بمبهای شیمیائی دیروز سرگیجه و سر دردم، ضعف تمام بدنم را فرا گرفته است.وگاهی طاقت ایستادن و راه رفتن را نداشتم. ده ها بار حالت تهوع و استفراغ پیدا کردم. هر دو چشم من کاملا سرخ و خونرنگ است، گاهی روی بعضی جاهای بدنم بسیار می سوزد و انگار به آن سوزن می زنند .

بعضی برادرها به من سفارش کردند به اورژانس بروم ابتدا تصمیم بر رفتن گرفتم و بعد هم ... و این اولین ضایعه ای بود که بر من در جبهه وارد شد.

دیشب برادران حال معنوی بهتری داشتند و از این جهت آماده تر از دو شب قبل بودند. یک گروهان صبح به خط رفته و خط را تحویل گرفته بود و گروهان های دیگر گردان حضرت امیر علیه السلام نیز در شب به خط رفتند . گردان حضرت رسول صلی الله علیه و آله به فرماندهی آقای حسینی به خط شده و آماده حرکت می شود ....همه امید وار بودیم که عملیات کی و چگونه شروع می شود.